روزی اگر نبودم
تنها آرزوی ساده ام این است
ریز لب بگویی : یادش به خیر..
.
هرگاه دفتر محبت را ورق زدی، هرگاه زیر پایت خشخش برگها را احساس کردی
هرگاه در میان ستارگان آسمان تک ستاره خاموش دیدی!
برای یک بار در گوشهای از ذهن خود نه به زبان بلکه از ته قلب خود بگو:
یادش بخیر
به قول یه دوست :
تعویض یا تبدیل نمی خواهم ... دلم " تغـییر " می خواهد !
تغییری که درونم را دگرگون کند...
روشن کند...
امیدوار کند...
چیزی که ابدی باشد و برای یک بار هم که شده
بیشتر از " یک لحظه " دوام داشته باشد !
با خودم می گویم شاید ...
شاید هنوز وقتش نرسیده!!!
کسی چه میداند...!
شاید هنوز راه رسیدن را پیدا نکرده!!!
اما حسی به من می گوید بالاخره پیدا می کند...
و تا آن روز فقط از من یک چیز می خواهد ...
باشد ای اتفاق ! ...
گرچه کمی پیرتر شده ام
با اینکه دیگر مثل آنوقت ها عجیب نیستم
اما خیالت راحت باشد...
من صبورم...